بستری شدن مامان
سلامممممممممم دخمللللللللللم ،امیدوارم حالت خوب باشه دخترم شما درست هفت ماه بود که تو دل مامانی بودی درست روز هفتم عید ،همه چی تا هفتم فروردین خوب پیش رفته بود،اونروز قرار بود عمو رضاینا بیان عید دیدنی خونمون چون میخواستن برن مسافرت دیگه نمیتونستن بیان همه کارامو کرده بودم و منتظرشون بودیم که مامان رفت دستشویی و متوجه لکه خون شدم خیلی ترسیدم گفتم نکنه کوچولویی نازم طوریش شده باشه اصلا یه حالی شده بودم اخه تا اونروز همه جا میرفتم همه کارامو خودم میکردم اصلا اتفاقی نیفتاده بود فوری اومدم به بابا محمد گفتم بابا جون هم کلی نگران شد و گفت فوری زنگ بزن دکترت که منم زنگ زدم وخانم دکتر گفت اگه زیاد شد برو بیمارستان و منم از ترس اینکه نکنه...
نویسنده :
مامان جونی
21:47